اما من با خودم می اندیشم که کاش شادی را در نیندازیم با غم. شادی، عدم غم نیست، شادی، کنار آمدن با غم است.دعوت کردن رسمی است از غم که بیاید با ما، باشد با ما، خودمانی شود، معاشرت کند، معرفی اش کنیم به دوستانمان: “دوستان، غمِ من؛ غمِ من، دوستان”. و بعد موسیقی گوش کنیم، بگوییم، برقصیم، بخندیم و بنوشیم به سلامتی ِ غم؛ این وفادارِ همیشگی. بعد ببریمش به خانه، بیاید با ما خیره شود در آینه، بخندد و مسواک بزند و برود جایش را بیندازد، آرام و نجیب شب بخیر بگوید. صبح هم که چشم باز می کنیم، یادمان بیاید تنها نیستیم و لبخند بزنیم. چون غم-و تنها غم-است که ما را تنها نمی گذارد.
حسین وحدانی
و اما دانایی ، توانایی ست به بهانه ی بزرگداشت روز معلم، به قول مولاناجان، خاتم ملک سلیمان ست علم، جمله عالم ، صورت و جان است علم. سرفرودم به همه ی آن اساتیدی که برایم میراث فرهنگ بودند و علم و هنر. همه ی آن کسانی که در محضرشان آموختم الفبای زنــــــدگی را. صبر […]
نقطه ی سقوط ما آدمها از زمانی شروع شد که فکر کردیم فاضل شده ایم و همه چی دان و متخصص در حوزه ی خودمان. معلم و استاد تا واپسین لحظات زندگیشان هنوز دانشجو هستند،جوینده ی راه درست و حقیقت . البته حقیقتی که کاش دروغ نباشد… امروز ترم آموزش مجازی دانشگاه ها تمام […]
باید بلند شویم و بایستیم، این دنیا ارزش متوقف شدن و غصه خوردن ندارد. باید حالمان را خوب کنیم، نفسی عمیق بکشیم، سرمان را بالا بگیریم و دوباره بــرای هدفها و مقصدهامان بجنگیم. زندگی دریاست و ما میان پیچ و تاب آن شناوریم و ناگزیریم که تحت هر شرایط دست و پایی بزنیم و امیدوار […]
طراحی سایت و سئو توسط ذهن پویا
دیدگاهتان را بنویسید