در ستایش غم

در ستایش غم

اما من با خودم می اندیشم که کاش شادی را در نیندازیم با غم. شادی، عدم غم نیست، شادی، کنار آمدن با غم است.دعوت کردن رسمی است از غم که بیاید با ما، باشد با ما، خودمانی شود، معاشرت کند، معرفی اش کنیم به دوستانمان: “دوستان، غمِ من؛ غمِ من، دوستان”. و بعد موسیقی گوش کنیم، بگوییم، برقصیم، بخندیم و بنوشیم به سلامتی ِ غم؛ این وفادارِ همیشگی. بعد ببریمش به خانه، بیاید با ما خیره شود در آینه، بخندد و مسواک بزند و برود جایش را بیندازد، آرام و نجیب شب بخیر بگوید. صبح هم که چشم باز می کنیم، یادمان بیاید تنها نیستیم و لبخند بزنیم. چون غم-و تنها غم-است که ما را تنها نمی گذارد.

حسین وحدانی

محبوبه منتظرعطایی

فروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر

باید بلند شویم و بایستیم، این دنیا ارزش متوقف شدن و غصه خوردن ندارد. باید حالمان را خوب کنیم، نفسی عمیق بکشیم، سرمان را بالا بگیریم و دوباره بــرای هدف‌ها و مقصدهامان بجنگیم.

زندگی دریاست و ما میان پیچ و تاب آن شناوریم و ناگزیریم که تحت هر شرایط دست و پایی بزنیم و امیدوار باشیم، وگرنه غرق می‌شویم! ما نـــاگزیریم هربار ساحلی پیدا کنیم و با اشتیاق، به سمت آن، خیز برداریم و قبل از به زیرِ آب رفتنش، به سمت ساحل بلندتری شنا کنیم. ما ناگزیریم خوب باشیم چرا که حتی چند ثانیه جا زدن و دست و پا نزدن، غرقمان می‌کند. ما همه، گم شدگانی شناور در دریای روزگاریم.

ما محکومیم به امیدواری، به کم نیاوردن، به دست و پازدن‌های قاعده‌مند و ادامه دادن. از کجا معلوم؟! شاید این‌بار ساحلی پیدا کردیم که به‌قدر کافی بلند بـــود و تمام اقیانوس‌های جهان هم یارای به زیر کشیدنش را نداشتند. سپاس از نرگس صرافان بابت متن زیبایشان.

محبوبه منتظرعطایی

نقطه سقوط آدمها

نقطه ی سقوط ما آدمها از زمانی شروع شد که فکر کردیم فاضل شده ایم و همه چی دان و متخصص در حوزه ی خودمان.

معلم و استاد تا واپسین لحظات زندگیشان هنوز دانشجو هستند،جوینده ی راه درست و حقیقت . البته حقیقتی که کاش دروغ نباشد…

امروز ترم آموزش مجازی دانشگاه ها تمام شد. امیدوارم در ترم بعد ، نگاه مان به فضل و دانایی عمیق تر باشد.

محبوبه منتظرعطایی